عاشقانه های ابدی ما
عاشقانه های ابدی ما

عاشقانه های ابدی ما

مسافرت

واااااااااااای سلام دلم برا همتون تنگ شده ببخشید نظرا رو تایید نکردم همسری منو سوپرایز کرد قرار بود دو روز بریم خونه خواهر شوهری شهرستان که با ما 2 ساعت فاصله داره اما همسری بلا منو برد تهران بعدش رفتیم قم الانم اومدیم اصفهان اومدیم رستوران  همسری غذا سفارش داده گفتم تا غذا اماده بشه یه پست کوچولو با گوشی بذارم  

زیارت

دیشب جاتون خالی حرم امام رضا بودم نمیدونین چه حال و هوایی داشت وقتی رسیدیم اذان میدادن بدو بدو با همسری رفتیم سر صف نماز قبلش با هم قرار گذاشتیم کجا همدیگه ببینیم بین نماز مغرب و عشا دو رکعت نماز حاجت  برا دوست جونیام خوندم مخصوصا اجی مریمم که زود خوب بشه ناناز جون کاراش جور بشه الناز .شنلی .سرور...............برا همتون نایب زیاره بودم اگه خدا قبول کنه 

نماز که تموم شد به قدری شلوغ بود که من و همسری همدیگه گم کردیم به لطف فسقل دیگه گوشی ندارم همچین زدش زمین که لمسش از کار افتاد دیگه با یه بدبختی تو اون شلوغی همو پیدا کردیم بعد رفتیم زیارت بعدشم قسمت خوبش پاساژ گردی که من عاشقشم یه تاپ شلوارک با یه سارا فون خریدم برا خودم یه رکابی شورتم برا فسقل طفلی همسری همیشه سرش کلاه میره 

رفتیم جاتون خالی شام خوردیم اونم جایی که اولین ناهارو رفتیم باهم خوردیم  برگشتیم خونه شد2 دیگه نا نداشتم بس که راه رفته بودم

قراره یه مسافرت دو روزه برم قول میدم زوداپ کنم برم که وسایلمو جمع کنم